جهاد علمی

قال امام العلى(ع): العلم سلطان من وجده صال به و من لم یجده صیل علیه. علم قدرت است هرکس آن را بیابد غلبه پیدا خواهد کرد و هر کس به آن دست نیابد بر او غلبه خواهند کرد. مطالب وبلاگ را در تلگرام دنبال کنید: https://telegram.me/jahadgaraneelm

جهاد علمی

قال امام العلى(ع): العلم سلطان من وجده صال به و من لم یجده صیل علیه. علم قدرت است هرکس آن را بیابد غلبه پیدا خواهد کرد و هر کس به آن دست نیابد بر او غلبه خواهند کرد. مطالب وبلاگ را در تلگرام دنبال کنید: https://telegram.me/jahadgaraneelm

جهاد علمی

این وبلاگ گروهی سعی میکنه کمکی باشه برای کسانی که مسیر علم و تحصیل را انتخاب کردن و قصد دارن از این طریق دین خود را به انقلاب و شهدا ادا کنن.
...............................................
سالهاست که جنگ پایان یافته ولی هنوز عطش شهادت بر لبهای خشک و ترک خورده ی بشر تازیانه می زند. آن زمان که دروازه های بهشت باز بود هر کس با حرفه ای خود را به آن باب می رساند و ما نسل سومی ها هم که دستمان در گیر صفر و یک است بابی را گشودیم تا جرعه ای را تا شهادت بنوشیم. افتخار ما اینست که سرباز ولایت فقیه هستیم هرچند دستمان خالیست اما دل های مان پر است از عشق به ولایت.

۱۴ مطلب توسط «منتظر» ثبت شده است

۲۶
آذر

احادیثی درباب اهمیت مدیریت زمان:

پیامبر اکرم(ص) فرموده اند: روزی نیست که بر فرزند آدم آید که آن روز فریاد زند: ای فرزند آدم من امروز یک مخلوق جدیدم و در خدمت توام و بدان من در قیامت بر تو شهادت خواهم داد پس از من خوب استفاده کن و کار نیک انجام بده و اگر مرا از دست دادی هرگز مرا نبینی و شب نیز مثل این گوید.

همچنین در جایی دیگر خطاب به ابوذر می فرمایند: ای ابوذر! بر عمرت حریص‌تر باش تا بر درهم و دینارت.

۱۹
آذر

بسم الله الرحمن الرحیم

مدیزیت زمان:بهره وری کامل از زمان برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی با حداکثر بازدهی است.

مزایای مدیریت زمان

1-ایجادانگیزه واحساس مفید بودن واضافه آوردن وقت:چرا؟چون شخصی که مدیریت زمان دارد چندکاررا میتواند هم زمان انجام دهد یعنی بهره وری از زمان را افزایش میدهد.شما خیلی این جمله رو شنیدین که میگن ماکه داریم این کار را انجام میدهیم پس...این پس یعنی افزایش بهره وری.این طور بهره بردن اززمان به شما انگیزه واحساس مطلوبیت میدهد.

2-دست یابی به خلاقیت :اگر دقت کنین متوجه میشین کسانی که به دنبال وقت اضافه وراههای ساده تر برای انجام کارهاشون بوده اند خلاقیت به خرج میدهنداصلا عموم مخترعین انسان هایی بوده اند که به دنبال راه های ساده تر برای انجام کارها بوده اند.

3-ایجاد تعادل بین وظایف گوناگون:انسانی که مدیریت زمان دارد به همه ی قول ها وکارهایش میرسد وشرمنده مردم نمیشود.اگر دیدین به وظایفتون نمیرسین باید دزد وقتتون روشناسایی کنین.ببینین چیه که داره زمان شماروهدر میده.نشتی زمانتون رو پیدا کنین.

4-تسریع در رسیدن به اهداف:یکی از عوامل مهم اتلاف وقت این است که انسان همه کاره وهیچ کاره باشد.بعضی افراد هستن که مدام از این شاخه به آن شاخه میروند.یک مدت کلاس زبان یک مدت موسیقی یک مدت ورزش آخرش هم از هیچ کدوم هیچی یاد نمیگیرند وبه هیچ هدفی نمیرسند.

5-تشخیص اولویت ها:انسان هایی که مدیریت زمان ندارند حاضرند وقتشان را برای هرکاری هدر بدهند.مدیریت زمان که داشته باشی 24ساعتت برات ارزشمند میشه.اون وقت فقط حاضری کارهای ارزشمند رو انجام بدی.میگی من 10دقیقه وقت بذارم برای فلان کار؟نمیصرفه..اصلا انسانی که همه کارها براش مهمه هیچ کار مهمی نداره.چه قدر ازگناه جلوگیری میشه..پیش خودت میگی نمیشینم تواون مجلسی که غیبت میکنن زمانم رو برای گناه هدر نمیدم.خیلی از آدم ها زبان نداشته باشن تو بهشتن.چه فایده ای داره پشت سر دیگران حرف زدن؟دیگه معصومین چه جوری باید بگن؟الغیبه اشد من الزنا.

6-حذف اموروکارهای زاید:آدمی که مدیریت زمان داره فایده ی کار رو درنظر میگیرد بعد آن کار را انجام میدهد.

7-نظم یافتن امور:اصلا اتلاف وقت بی نظمی میاره بینظمی اتلاف وقت!مدام میبینید این رفتار هاروکه لباس من کو؟گوشی من کجاست؟...طرف تو دسته کلیدش 50تاکلید داره بعد همه رو هردفعه دونه دونه تست میکنه...خوب یه نشونه ای چیزی...

8-عزتمند شدن:نظم ومدیریت زمان کارهای شماروزیباوحساب شده میکنند.واین باعث میشه مردم روی قول وحرف شما حساب باز کنند.یکی از بدترین رذایل بدقولی افرادهست.آدم های بدقول همان کسانی هستندکه به همه قول میدهند.مثلا میگین میای فلان جا؟-آره حتما.یکی دیگه  هم بهش میگه میای فلان جا؟دوباره_آره اون جاهم میام...آخه چه جوری درآن واحد؟!بعد مدام میخوان معذرت خواهی کنند:ببخشید من نتونستم...

9-رسیدگی به همه امور مهم زندگی:افراط توهرکاری مضر است .میبینین طرف صبح تاشب کار میکنه ووقت برای تربیت بچه نمیذاره..بعدا چندسال بعد چه قدر باید هزینه زمان و..بده چون در زمان کودکی رو تربیت بچه کار نکرده..تربیت اولاد صالح از آثار ماتاخر هست.

10-آمادگی برای شرایط بحرانی وبه استقبال شرایط رفتن:آدمی که مدیریت زمان داره هرشرایطی پیش بیاد نگرانش نمیکنه چون قبلا پیش بینی کرده همه جوانب کار رو.مثلا از روی یک متن مهم نسخه های دیگه ای هم تهیه میکنیم که اگر یک نسخه از بین رفت آمادگی داشته باشیم.مثل بیمه ماشین و...

11-رفع حواس پرتی وکمک به حافظه:یکی از فواید مهم مدیریت زمان این است که افراد کارهای خودشون رو فراموش نمیکنن وبرنامه ریزی پیدا میکنند.(روش های رفع حواس پرتی ومکتوب سازی درآینده ان شاالله بیان میشود)

12-بالا رفتن ضریب بهره وری:آدم هایی که مدیریت زمان وبرنامه ندارنداز زمانشون بهره وری بالایی ندارن دیدین طرف گرسنه نیست فقط چون عادت داره میگه باید بخوریم خوابش نمیاد میگه باید بخوابم بایدبخوابم 2ساعت فقط این شون اون شون میشه خوابش نمیبره...اما فردی که مدیریت زمان داره وقتش رو تنظیم میکنه که مثلا 2ساعت اگه تو ماشینه واسه اینکه زمانش هدرنره اون 2ساعت رو میخوابه...

13-امکان پیشرفت واستفاده از روش های نوین

مدیریت زمان رو میشه در رفتار علماومراجع ما کاملا مشاهده کرد.به طوری که ساعت مردم بوده اند.درباره امام(ره)اینطورنقل شده که زمانی که درنوفل لوشاتو بودند هرروز صبح از در یکی از اتاق ها وارد بالکن میشدندوبه اتاق دیگر میرفتند همسایه روبرویی ایشون میگه هروقت این آقاوارد بالکن میشد میفهمیدم ساعت 9شده.!

مدیریت زمان  ادامه دارد ان شاالله....


۱۳
آذر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

چقدر تا حالا عمر کردین؟10 سال 20 سال 30..50...100

.

 

چه جوری گذشت؟این بار قطعا همه جواب ها یه جوره قدر یک چشم برهم زدن

 

حتما پیش اومده به مرگ فکر کنین بعد به اینکه دستت اون دنیا کوتاهه دیگه بارت همونیه که همراته دیگه شبی که توقبرتنها میشی تو میمونی وعملت ...

    به خودت میای میبینی زنده ای ..خدا هنوز بهت فرصت داده ...

همون موقع به خودت میگی واقعا تمام سرمایه آدم عمرشه (زمانشه)

دیدین توقرآن چقدر کسایی که جهنم میرن التماس میکنن یه بار دیگه خدا بهشون فرصت بده ..اما دیگه اون موقع فقط حسرته که واسه آدم میمونه ...

اما انگار بی ارزش ترین چیزی که برامون وجود داره زمانه ...

بارها پیش اومده برخی از آداب غلط اجتماعی زمان مردم رو به باد میده ..حواسمونم نیست که این حق الناسه ..اون دنیا که کنتور انداخت واسمون اون موقع حالیمون میشه

چقدر زمانمون رو تاحالا هدر دادیم؟

تو این وب گردی و...تیتر های خبری که میزنن ..تو اتوبوس ومتروو.....

به خدا قسم اون موقع که سر صراط دارن باهامون ذره مثقال بدی ها وخوبی هامون رو حساب میکنن به گریه وزاری وگاز زدن زمین میفتیم

صبح تاشب وقتمون رو به بطالت که هیچ به گناه داریم میگذرونیم ..گرده های دوستانه غیر مفید ..همش به غیبت ،تهمت،دروغ....

میان در خونه رو میزنن پاشو بریم یه دوری بزنیم ..کجا بریم دوربزنیم؟تاکی میخوایم دور بزنیم؟ ؟برا چی باید بریم؟....چی قراره به دست بیاریم؟

این آدم بی کار وعلافه ..این هارودورکنین از خودتون

حالا به موقع ان شاالله درمورد دزد های وقت صحبت خواهیم کرد

اگر یه کافری ملحدی سکولاری چیزی هستی نوش جونت برو هرکاری میخوای بکن

 اما اگر مسلمان شیعه ی منتظرهستی اوضاعت فرق میکنه ...

شیعه ی منتظری که وقت براش اهمیت داره که هی میسوزه  ومیگه عمرمون گذشت ونرسیدیم...

آقا امیر مومنان فرمودند:طوری نماز بخون انگار آخرین نماز عمرته ..

از طرفی می فرمایند یه جوری زندگی کن انگار 1000سال دیگه هم میخوای عمرکنی...این 2تا قابل جمعه؟بله که قابل جمع هست.

مااصلا یک سری اعتقادات داریم راجع به برکت زمان که این اساتیدسکولاری که درباره مدیریت زمان کار میکنن مطلقا بهش نمیرسن

لیله القدر خیرمن الف شهر...

همه این مطالب رو بذارین کنار این مطلب که ماهی رو هروقت ازآب بگیری تازست.نگومن دیگه 50 سامه 60سالمه این حرفا به درد جوون ترهامیخوره این خودش فتنه ابلیسه

بگوحتی اگه 1دقیقه از عمرم مونده واسش برنامه دارم

از علامه طباطبایی نقل هست که میفرمایندمن 12سال نجف بودم 12روز تعطیلی داشتم اونم عاشورای هرسال.

اون هم خودتون میدونین آدم تعطیل میکنه کارو... تا به کار مهم تری برسه.

این ره که میرویم...بالاخره باید کاری کرد

همه نسبت به عمرشون مسئولن یک شیعه به طور خاص دربرابر عمر خودش مسئول هست چند برابر باهاش حساب میشه چون از امتیاز ولایت برخورداری

خدا به همسران پیغمبر فرمود گناه کنین 2برابر براتون محاسبه میشه

تو توچشمی ...همون طور که احتمال صعودت زیاده احتمال سقوطت هم زیاده ..زمین مستعده برای کشت میتونی گیاه خوب بکاری یاعلف هرز ...

شهید رجایی نسبت به مسئولیت شیعیان توجیه بودن..وقتی که به وزارت آموزش وپرورش رسیدن گفتن یا من رو20میلیون بار میبرن بهشت یا 20میلیون بار جهنم...چون میدونن اینجا شیعه خانه امام زمان هست ..مسئولیتش خیلی سنگین تره ..

شما میدونین از4مورد سوال میشه اولین موردعمر آدمه..چه کار کردی؟80سال بهت عمر دادم چه جوری گذروندی؟

..

بعد به طور خاص جوانیت رو چه جوری گذروندی؟چرا؟چون بیشترین استعداد رو انسان در زمان جوانی داره حتی برای رسیدن به خدا...انقلاب آقا رسول الله با جوان هابود...بعدش از مال میپرسن ...که ازکجا مالت روکسب کردی چه جوری خرج کردی؟

خدا گواهه وقت نداریم

اگه نرسیم چی؟

زمان قابل بازگشت نیست 

سرمایه ایه که رفته ...زمان متاسفانه چون پیوستگی داره گذرش احساس نمیشه

زمان دزده بی سروصداست

مهم ترین موضوعی که ابلیس روش کار میکنه زمانه

گردوگردوبارگردوت رو میدزده حالیت نمیشه

10دقیقه 10دقیقه عمرت رو میگیره نمیفهمی

زمان قابل معاوضه با هیچ چیز نیست

 ادامه دارد ان شاالله..

پ.ن :متن این پست وپست های بعدی مدیریت زمان براساس سخنرانی استاد رائفی پور هست اما عینا نه .توصیه میکنیم اگر وقتش رودارین این سخنرانی روگوش بدین اصولی وبه درد بخوره واقعا.اما چون خوندن متن سریع تره سعی میکنیم نکات مهمش رو تو وبلاگ قراربدیم ان شاالله .چون صوتش حدودا6ساعته[2تا جلسه 3ساعته] وخوب خیلی طولانیه .این اوایل فقط  روی حساس کردن ذهن روی اتلاف وقت کار شده است.در ادامه دزدهای زمان معرفی می شوند واصول مدیریت زمان توضیح داده می شود.


۰۶
آذر

دریافت

عنوان: دیگرنباید شبها خوابید
حجم: 21.3 مگابایت

مشکل ما فقط بی‌خدایی است، مشکل ما فاصله‌ای است که با خدا داریم. دوستان به توانایی‌های خودشان نگاه نکنند، به مشکلات و موانع کارهایشان نگاه نکنند، به مأموریت‌های رایج شغلی خودشان نگاه نکنند! به هیچ چیزی نگاه نکنند! فقط کافی است تو خودت را سرباز جبهۀ حق بدانی، و فاصلۀ خودت را با خدا کم کنی؛ به نیت جهاد!

منبع:بیان معنوی 

۲۸
آبان

 برای ائمۀ هدی(ع) بیش از مسائل سیاسی، مسائل تمدنی مطرح بوده/ امام صادق(ع) حکومت را به‌دست نگرفت چون شرایط به‌دست آمدن یک «تمدن پایدار» وجود نداشت

  • بی‌شک مسائل سیاسی برای ائمۀ هدی(ع) خیلی اهمیت داشته است. ما سیاست را عین دیانت می‌دانیم و توجه داریم که بسیاری از فعالیت‌های ائمۀ هدی(ع) جنبۀ سیاسی داشته است. چون اساساً تا قدرت به‌دست نیاید، امکان هدایت موجود نیست. تا قدرت به‌دست نیاید، نمی‌توان در جلوی «تحمیل گمراهی» را گرفت. ولی به‌نظر می‌رسد برای ائمۀ هدی(ع) بیش از مسائل سیاسی، مسائل تمدنی مطرح بوده است. ائمۀ هدی(ع) گاهی اوقات می‌توانستند قدرت را به‌دست بگیرند و در یک مقطعی، عرصۀ سیاسی را محل هدایت‌های الهی قرار دهند-مثل زمان امام صادق(ع) یا موقعیت‌هایی که برای امیرالمؤمنین(ع) پیش آمد- ولی استنکاف می‌ورزیدند. چون برای ایشان این مطرح نبود که بتوانند در یک مقطع سیاسی خاص، قدرت را به‌دست بگیرند و تأثیرات مثبتی بگذارند، بلکه باید یک «شرایط پایدار» برای اجرای حق به‌دست می‌آمد.
  • اگر امام صادق(ع) حکومت را به‌دست نگرفتند، برای این بود که اگر حکومت را به‌دست می‌گرفتند و با همان تعداد از شیعیان می‌توانستند خدمات معنوی و مادی به جامعه ارائه بدهند، باز هم داستان بعد از مدتی تبدیل به غربت و مظلومیت می‌شد؛ زیرا یک تمدن پایدار به‌دست نمی‌آمد. شرایط به‌دست آمدن یک تمدن پایدار، شرایط خاصی است که ما الان در زمان خودمان می‌بینیم که کم کم دارد فراهم می‌شود، اما در زمان امام صادق(ع) فراهم نبود.

۲۴
مهر

یکی از جاهایی که شیطان ما را غافل می‌کند برخورد سطحی با «تعیین هدف» است/ باید بدانیم که «من دقیقاً می‌خواهم به کجا برسم؟»

·       یکی از اشتباهات رایج در زندگی ما آدم‌ها، این است که معمولاً انتخاب هدف و توجه به هدف را خیلی سطحی و به اجمال برگزار می‌کنیم. اساساً ما با مسألۀ «تعیین هدف» یک‌مقدار سطحی برخورد می‌کنیم و این یکی از جاهایی است که شیطان ما را غافل می‌کند. لذا وقتی از بعضی‌ها دربارۀ بسیاری از قسمت‌های زندگی‌شان بپرسید که «هدف شما دقیقاً چیست؟» پاسخ مشخص و دقیقی ندارند.

·       نداشتن هدف، داشتن هدف سطحی و نداشتن یک «هدفِ عالی خوب دقیق» یک آسیب و درد فراگیر است. انتخاب هدف آن‌قدر مهم است که حتی اگر نود درصد عمرمان را برایش بگذاریم، سود کرده‌ایم. باید بدانیم که «من دقیقاً می‌خواهم به کجا برسم؟»

۰۲
مهر

به نام خدا

یادم هست پارسال تابستون به شدت درگیر خودم بودم

اوایل فکر میکردم  که من هدف دارم اما همت ندارم واسه همینه که هی به خدا قول میدم هی میشکنمش ..

اما یکم که گذشت به این نتیجه رسیدم که اصلا هدف ندارم .فقط یه مشت آرزو که خودم هم میدونستم آرزوئه دورم رو گرفته بود به واقع نمیدونستم از زندگیم وعمرم چی میخوام ؟اون چیزی که به زبون میگم ؟یا ...

یه چیز رو خوب میدونستم دیگه نمیخواستم 1پام توقایق باشه و1پام توخشکی ..که تعادل نداشته باشم.

دوست داشتم همه ی زندگیم توی یک مسیر باشه به سمت یک نقطه مشخص به سمت یک خواسته اصلی  اون موقع بود که یه کتاب خیلی خوب به دستم رسید: "معراج السعاده" ..ماه رمضان بودومن باخودم قرار گذاشته بودم که این کتاب رو برخلاف عادتم کم کم بخونم یکم قبل از اون کتاب لشکرخوبان رو خونده بودم که واقعا دیدم رو عوض کرده بود به خیلی از مسائل مثلا تلاش کردن وزحمت کشیدن و...واقعا یک خواستی در من ایجاد شده بود به دنبال اصل بودم واقعا احتیاج داشتم به اینکه با خود واقعیم روبرو بشم نه اون کسی که همه ازخودم بهم ارائه داده بودن نمیخواستم خودم رو در آینه ی دیگران ببینم نمیخواستم غیراز واقعیت روببینم ..جمله های کتاب معراج السعاده  به دلم می نشست.. 

خوب نشده بودم اما نسبت به قبلم خیلی طرز فکرم عوض شده بود....بقیه ی مسائلی که قبلا خیلی برام ارزش داشت برام بی ارزش شده بودوبعضی چیزها برام ارزشمندتر شده بود

آرامشی وجودم روگرفته بود آرامشی ناشی از اطمینان .اطمینان به هدفم وراهم به شدت قاطع شده بودم.دیگه نمیخواستم هیچکاری رو جز در راه هدفم انجام بدم هدفم خیلی برام عزیز بود.ایام مدرسه نزدیک میشد ومن باید خودم رو برای مدرسه آماده میکردم.1چیز بود که به شدت آزارم میداد ..من برای هدفم درس نمیخوندم.متاسفانه تمام درس خوندن من برای مسائل مسخره وپیش پاافتاده بود...این بود که با خودم شدید درگیر شدم احادیث علم رومیخوندم وسعی میکردم که خودم روقانع کنم درس خوندنم در راه هدفمه اما آدم که خودش رو میشناسه ...نبود به واقع نبود...واسه همین درس خوندن برام بی ارزش شده بود.

تا اینکه 1قسمت از لشکر خوبان یادم اومد(شخصیت اصلی داستان در زمان جنگ هم سن من بودوقبل از جنگ فوق العاده درس نخون وبازیگوش بود اما از اثرات جبهه طوری تغییر میکنه که در حین جنگ وجبهه تمام امتحانات مدرسش عالی میشه خودشون میگفتن: "اون روزا بین مدرسه وجبهه هیچ فرقی نمیدیدم")

ازراههای مختلف میخواستم خودم رو قانع کنم درس خوندنم در راه هدفمه تادلسرد نشم  ....خلاصه انقدر پی این تردید روگرفتم که داشت به افراط کشیده میشد وشایدهم به افراط کشیده شد...بعداز یه مدت همینطور به ذهنم رسید درباره واژه جهاد علمی سرچ کنم وبعداز اون با وبلاگ جهاد علمی آشنا شدم ...فوق العاده بود ...جایی بود که احساس میکردم افرادی باهدف شبیه به من جمع شدن...فقط خدا میدونه تک تک اون مطالب چقدر برای من مهم واثر گذار بود...تردید هام کم کم محو میشد .. مطمئن شده بودم درس خوندنم در مسیر هدفمه ..دیگه خوندن جهاد علمی جزء برنامم شده بود ... وقتی 1مدتی بلاگفا به مشکل خورد...واقعا ناراحت بودم .

تااینکه امسال ماه رمضان به لطف خدابواسطه خواهر عزیزم توفیق عضویت دراین جمع نصیبم شد. خیلی خداروشکرمیکنم بابت این مسئله وازهمه ی شماهم کمال تشکر رودارم .همه ی شما خیلی به من کمک کردین. امیدوارم خدابهترین خیرش که شهادت هست رونصیبتون کنه وان شاالله خدا ازهمه ی شما راضی باشه.

عید قربان روهم تبریک میگم...التماس دعا....یازهرا

۰۲
مهر

امام زمان(عج)در نامه ای خطاب به شیخ مفید (ره) میفرمایند:

ما ازاخبار واحوال شما آگاهیم وهیچ چیز از اوضاع شما برما پوشیده ومخفی نمی ماند .

ایشان در ادامه ی همین نامه میفرمایند:

مادررسیدگی وسرپرستی شما کوتاهی وسستی نمی کنیم ویاد شماراازخاطر نمی بریم که اگر جزاین بود،دشواری ها ومصیبت ها برشما فرود می آمد ودشمنان ،شماراریشه کن میکردند.

..

اماآقاجان بگذارید بگویم که ما دررسیدگی به اوامر شما کوتاهی میکنیم

ونبودنتان عادتمان شده ...آمدید که چه بهتر نیامدیدهم نیامدید

به حرف تمام خواسته ی ما نزدیک کردن ظهور وفراهم کردن شرایط ظهوره ..

اما به واقع آسایش تن وحرف مردم ومقام وجایگاه  دلمون رو برده ...بگذارید بگویم که ظهور شما در حد یک آرمان دست نیافتنی  باقی مونده وبه واقع اون رونزدیک نمیبینیم ...کل کارمااینه که اول یاآخرمراسم هامون دعای فرج بخونیم...وهمین

حالا میفهمم اون موقعی روکه میفرمایین من از جدم حسین غریب تر هستم ..یعنی چی....

آقاجان اینجا مملکت اسلامی ماست ...جایی که مردمش برای شما انقلاب کردن وبرای شما خون دادن ...اما الان ...

نائبتون هم مثل خودتون غریب هست... تو این روز عید دلم گرفته ...حالم بده از اینکه خودم وامثال خودم ادعای شیعه امیرالمومنین بودن روداریم اما .. 

آقاجان نمیدونم چرا انقدردلم سیاهه که نمیفهمم حالت اضطرار شما یعنی چی..

نمیفهمم تواین شرایط ماچطور میتونیم آسایش داشته باشیم..

چه طور حضرت عباس آب نخوردند چون مولاشون تشنه بود اما ما...

 یاعلمدار حسین (ع) یاحضرت عباس(ع)...

 کمک کنین همونطور که امام زمانتون رو تنها نذاشتین همونطور که حرف امامتون تمام دینتون بود ماهم امام زمانمون رو دریابیم ...شما امام زمانتون رو انصافا خوب درک کردین ....شمارو به امام زمان قسم میدم آقا کمک کنین مولامون بیش از این غربت نکشن وکمک کنین با مرگ جاهلی نریم ..

یا علمدار حسین ....خوش به حالتون که تسلیم مولا بودین ...خوش به حالتون که جایی که امام امر میکردن برای خودتون اختیاری نمی دیدین...خوش به حالتون که از ته دل ومردانه به امر مولا عمل کردین...

میگن امام رضا برای امام حسین مجلس روضه میگرفتن ...روضه خون میخوند ومردم گریه میکردن اما امام حاضرشون رونمی فهمیدند یزید زمانشون رو نمی فهمیدند ...امام رضا مجلس روضه میگرفتن و ...

مولای ما حضرت صاحب العصر(عج)می فرمایند هرجا روضه ی عموم عباس باشه من اونجام ...اما هنوز ما نفهمیدیم مولا،عباس میخواهند ...

یا علمدار حسین ...دستتون که قطع شد گفتین ابدا ازدینم دست نمیکشم...دین شما محافظت از آب بود ...آب اونجا آب نبود...حرف امام بود ..حرف امام نباید روزمین بمونه...

میگن موقعی که شمر امان نامه فرستاد شما بی تاب شدین ...میگفتین شمر درمن چی دیده که به خودش جرات داده بگه به حسین پشت کن...

سختی ..کل سختی ....آنجابود که مشک بزمین افتاد ...حرف امام به زمین افتاد ...جایی که دیگه بازگشتی درکار نبود ...

یا علمدار حسین ما روشبیه خوتون تربیت کنین..

خدایا توفیق عمل به این شعار رونصیبمون کن..کلنا عباسک یا مهدی...

با استفاده ازسخنرانی معرفت عباس(ع) / استادرائفی پور

۲۶
شهریور

ورزش و تحصیل، دو نمونه از رنج‌های مفید/ «جهاد» نامی برای مدیریت رنج

مدیریت کردن رنج، برای این دوتا امر است، یکی از بین بردن رنج نابه‌جا و یکی مفید قرار دادن رنج. مثلاً چندتا رنج خوب پیشنهاد بدهم؛ یکی از برنامه‌های معقول برای مدیریت رنج، ورزش است. در ورزش خودت به استقبال یک خستگی می‌روی، تا یک راحتی جایش بیاید. بعد این خستگی هم تنومندترت می‌کند. چقدر خوب است، بارک‌الله.

رنج دیگری که من پیشنهاد می‌دهم، رنج تحصیل است. رنج تحصیل را هم تحمل بکن. ببین چقدر مشاعرت باز می‌شود، چقدر تعالی پیدا می‌کنی، چقدر هوس‌هایت کاهش پیدا می‌کند. یکی از راه‌های مقابله با شهوت، حکمت است. عقلانیت خودت را افزایش بدهی، شهواتت کاهش پیدا می‌کند. آدم فهمیده که شهوت‌ران نمی‌شود.

یک پیشنهاد دیگر، یک کمی دینی‌تر؛ «جهاد» نامی است برای مدیریت کردن رنج؛ می‌روی به استقبال رنج، جهادگرانه، آن‌وقت بسیاری از رنج‌های نابه‌جا را کاهش می‌دهی. بعد بالاخره رنج که هست عزیز من، حالا بنا بوده در تصادف دستت بشکند، در راه دفاع از خدا دستت شکسته. بارک الله! بارک‌الله! رنجت را مفید قرار بده. هر کسی باید یک وقتی بمیرد دیگر. یا در تصادف یا بیماری یا در راه خدا به شهادت می‌رسد.

در مجلس ختم این شهیدی که در اثر نهی از منکر، با اراذل و اوباش برخورد کرده بود، شرکت می‌کردم، واقعاً، نمی‌توانستم ابتهاج خودم را پنهان کنم، اصلاً نمی‌توانستم به خانواده ایشان تسلیت بگویم. در شرایطی که سالانه چندصد و چندهزار جوان، به دلایل واهی از دنیا می‌روند، رنج جان دادن این شهید برای چی شد؟ رنج بیماری‌اش، دو سال، خانۀشان را فروختند خرج بچۀشان کردند. برای چی خانۀشان را فروختند؟ برای چی بچۀشان بیمارستان بود؟ به‌خاطر خدا. به به چقدر زیباست. رنج خوب بکش.

آقاپسر یکی از خادمین حضرت امام در نجف، که اهل افغانستان شریف هم هستند، به بنده می‌فرمود پدرم می‌فرمودند که بانوی مکرمۀ حضرت امام مشخصات فرمودند برو یک خرمای خیلی سفت و خشک، یک خرمایی آدرس دادند، از آنها بخر بیاور. من رفتم آوردم، اما مقبول نیفتاد. فرمودند: نه، اینها را نمی‌گویم، سفت‌تر باشد. دیگر رفتم یک خرمافروشی، چیزهایی که می‌خواست تقریباً بریزد دور گرفتم آوردم. بعداً پرسیدم که مادر! اینها را برای چی می‌خواستید؟ فرمود: امام شب‌ها می‌نشینند مطالعه می‌کنند، من می‌خواهم این خرمای خشک را بگذار زیر زبانش، هم فشارش پایین نیاید، هم یک تغذیه‌ای شده باشد؛ بعد رنج امام را در مطالعۀ شبانه بیان می‌کردند. من اصلاً ماندم همین‌جوری.

همین‌جوری مگر کسی به جایی می‌رسد؟ امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید وسط روز می‌رفت دنبال کار کردن برای معاش. می‌فرمود من می‌خواهم سختی کار کردن برای تأمین معاشم را خدا ببیند. (کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَخْرُجُ فِی الْهَاجِرَةِ فِی الْحَاجَةِ قَدْ کُفِیَهَا یُرِیدُ أَنْ یَرَاهُ اللَّهُ تَعَالَى یُتْعِبُ نَفْسَهُ فِی طَلَبِ الْحَلَالِ. من لایحضره الفقیه/3/163)

مدیریت عاقلانۀ رنج، خیلی متفاوت است با فرار ابلهانه و احمقانه از رنج

جامعۀ راحت‌طلب که به جایی نخواهد رسید. تفسیر زندگی یعنی مدیریت رنج. یعنی به استقبال رنج برو و مدیریت عاقلانۀ رنج، خیلی متفاوت است با فرار ابلهانه و احمقانه از رنج. فرهنگ غربی ما را به فرار احمقانه از رنج دعوت می‌کند. فرهنگ اسلامی ما را به استقبال عاقلانه از رنج دعوت می‌کند. از دل چنین فکر و فرهنگی، جهاد برمی‌خیزد. امیرالمؤمنین علی(ع) چی می‌فرمودند؟ به استقبال بروید سختی‌ها را، سختی‌ها کاهش پیدا خواهد کرد و الّا سختی‌های بدتری نصیب‌تان خواهد شد، رنج اضافی هم خواهید کشید، مگر می‌تواند کسی رنج نکشد؟(إِنْ لِلنَّکَبَاتِ غَایَاتٍ لَا بُدَّ أَنْ تَنْتَهِیَ إِلَیْهَا فَإِذَا أُحْکِمَ عَلَى أَحَدِکُمْ لَهَا فَلْیُطَأْطِئْ لَهَا وَ یَصْبِرْ حَتَّى تَجُوزَ فَإِنَّ إِعْمَالَ الْحِیلَةِ فِیهَا عِنْدَ إِقْبَالِهَا زَائِدٌ فِی مَکْرُوهِهَا. التمحیص/64 و تحف العقول/201)

برخورد شدید خداوند با راحت‌طلبان

بعضی از آیات جهاد را برایتان آورده بودم، وقت نیست، ولی یکی دوتا آیه را بگذارید فقط برایتان اشاره کنم در سورۀ توبه. اینقدر خدا از تنبل‌های راحت‌طلبِ جهاد نرو، بدش می‌آید، که می‌فرماید پیغمبر من! در آیۀ هشتاد و سه، اگر اینها که ازت اجازه گرفتند جهاد نیایند بنشینند، با پیرزن‌ها نشستند نیامدند جهاد، اگر دفعۀ بعد برگشتی آمدند ازتون اجازه بگیرند برای جهاد، بگو شما هرگز با من جهاد نخواهید آمد، بروید بنشینید با همان کسانی که نشسته بودید. اصلاً دیگر لیاقت بهشون نمی‌دهد برای برخاستن. (فَإِنْ رَجَعَکَ اللَّهُ إِلى‏ طائِفَةٍ مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوکَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِیَ أَبَداً وَ لَنْ تُقاتِلُوا مَعِیَ عَدُوًّا إِنَّکُمْ رَضیتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُوا مَعَ الْخالِفینَ. التوبة /83 )

در یک سورۀ دیگری، از سوره‌های نازنین قرآن، می‌فرماید: «وَیَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا لَوْلَا نُزِّلَتْ سُورَةٌ» چرا سوره‌ای نازل نمی‌شود؟ مؤمنین می‌گویند چرا سوره‌ای نازل نمی‌شود برای جهاد؟ یک سوره نازل بشود که در آن خدا فرمان جهاد بدهد، چشم. «فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ مُّحْکَمَةٌ وَذُکِرَ فِیهَا الْقِتَالُ» وقتی که یک سوره‌ای نازل بشود که دستور جنگ تویش داده، «رَأَیْتَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ» می‌بینی کسانی که قلبشان مریض است، عین مرده‌ها بهت نگاه می‌کنند. انگار دارد می‌میرد از ترس. ترسیم خدا را ببینید. بعد می‌فرماید که «فَأَوْلى‏ لَهُمْ»(محمد/20) همان مرگ هم برایشان بهتر است. چرا آیۀ قرآن برای جهاد نازل می‌شود مثل مرده‌ها نگاه می‌کنی؟ می‌ترسی چرا؟ خواهش می‌کنم آیات قرآن را در این‌باره مطالعه بفرمایید.

الهی فدای آن شهدایی بشوم که خدا شاهد است یکی یکی قیافه‌هایشان یادم می‌آید، زیاد مربی اخلاق نداشتند، اما از آب کره می‌گرفتند. مکرر خاطرات‌شان را شاید شنیده یا خوانده باشید. یکبار می‌رفت جبهه برمی‌گشت، مامانش تشک می‌انداخت، می‌گفت: پسرم بخواب. می‌گفت من روی تشک می‌خوابم دلم می‌گیرد، روی زمین می‌خوابید. می‌گفت دلم می‌گیرد.

از اول شروع کن، وسط راه خودت را معطل نکن. هِی می‌خواهی بروی روی حجاب کار کنی، روی نماز خواندنش کار کنی. این آدم راحت‌طلبی او را کشته. گوش نمی‌دهد به این حرف‌ها. ایمان به خدا هم دارد، اما عادت نکرده، تمرین نکرده، فرهنگ برایش نشده.

در روایت دیگر امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «بِالتَّعَبِ الشَّدِیدِ تُدْرَکُ الدَّرَجَاتُ الرَّفِیعَةُ وَ الرَّاحَةُ الدَّائِمَةُ»(غررالحکم/168) با سختی‌های شدید درجات رفیع درک می‌شود

فاصله گرفتن از راحت‌طلبی، یکی از عوامل مهم رشد در جبهه‌ها

یکی از صحنه‌هایی که ما در جبهه‌ها می‌دیدیم و در فرآیند رشد این جوان‌ها که یک شبه راه صدساله را طی می‌کردند، اتفاق می‌افتاد، همین جدا شدن از راحت‌طلبی بود. من یادم است قبل از عملیات والفجر یک، بچه‌ها توی چادری که بودند در آن منطقۀ پشت عملیات، یک شب به همدیگر گفتند، همین‌جوری ابتکاری، کسی نبود که بیاید بهشون یاد بدهد، می‌گفتند: بچه‌ها! آیا این بد نیست که ما هرچیزی که لازم داریم و می‌خواهیم از همدیگر می‌خواهیم و به همدیگر دستور می‌دهیم؟ «آن پارچ را به من بده...، آن بشقاب را به من بده» همۀمان تنبل‌بازی درآوردیم. بیایید مردانه عمل کنیم. تصمیم گرفتند و نور این سخت‌کوشی را حس می‌کردند. اگر یک روز کمتر می‌دویدند توی صبح‌گاه، می‌گفتند دلم مکدّر شده، سیاه شده. ما می‌دیدیم شهدایی را که به مقام عالی شهادت رسیدند، خب الان می‌گوییم عاشق خدا بودند، چقدر مؤمن به قیامت بودند، اما این فرآیندی که طی شد تا به اینجا رسیدند، چی بود؟ یکی از مراحل بسیار زیبایش، جدا شدن از تنبلی بود.

خبرگزاری فارس/حجت الاسلام والمسلمین پناهیان

۱۹
شهریور

راحت طلبی اولین علاقه ای است که انسان در بدو تولد آن را تجربه می کند وتا آخر عمر هم با او می ماند کمتر کسی توجه دارد به اینکه راحت طلبی به عنوان یکی از مصادیق هوای نفس باید مدیریت وکنترل شود .

بعضی ها عقاید و علاقه های خیلی خوبی دارند ولی باراحت طلبی کنار نیامده اند.

کسانی که راحت طلب هستند زود به زود ناراحت میشوند .لذا به جای اینکه به چنین کسانی بگوییم :چقدر عصبانی وبد اخلاق هستی .

باید بگوییم :چقدر راحت طلب هستی.چون تا یک مقدار از راحتی فاصله میگیری خیلی زود ناراحت وعصبانی میشوی.

راحت طلبی مبدا بسیاری از گرفتاری های روحی ماست .لذا اگر راحت طلبی خودمان را از بین ببریم برخی از بیماری های روحی دیگرمان هم در کنارش خود به خود درست میشود.

راحت طلبی غیراز لذت طلبی است آدم وقتی راحت میشود تازه به دنبال لذت طلبی میرود.مثلا اینکه نمیخواهد گرسنگی بکشد از راحت طلبی است ولی اینکه انسان میخواهد که غذای خوشمزه بخورد از لذت طلبی است وطبیعتا این دو فرق دارند.

راحت طلبی درخواست حداقل است ولی همین درخواست حداقلی میتواند آدم را بدبخت و بیچاره کند .

امیرالمومنین (ع)می فرمایند:قلبی که خدارادوست دارد وعاشق خداست دوست دارد زیاد در راه خدا سختی بکشد وقلب بیخود وبی خبرازخدا راحتی را دوست دارد (انگار هنوز بالغ نشده است)

محبت خدا یکی از چیزهایی است که علاقه به راحتی را از آدم میگیرد .دیگرآدم دوست ندارد راحت باشد .حب الله باآدم این کار رامیکند.

حب راحتی باانسان زاده میشود اما راحتی در دنیا وجود ندارد.

خداوند راحتی را در این دنیا مدیریت میکند باید این را بفهمی وبپذیری وهروقت راحت شدی خودت را جمع کنی والا جمعت میکنند ،یعنی خداوند با مقدرات کاری میکند که مجبور شوی خودت را جمع و جور کنی .چون راحتی در این دنیا خلق نشده است.

چه موقع به راحتی میرسیم؟

از پیامبر(ص)پرسیدند:راحتی چیست؟حضرت فرمودند:راحتی لقاءخداوندمتعال است.

این علاقه انسان به راحتی فقط آنجا جواب پیدا میکند .در دنیا جواب پیدا نمیکند.می خواهید یک جایی را به شما نشان بدهم که درآنجا یک شمه ای از این راحتی را احساس کنید ؟احساسی که از جنس لقاءالله است؟بروید بهشت زهرا قطعه شهدا دربین قبور مطهر قدم بزنید چون آنها به بهترین صورت لقاالله را تجربه کرده اند بدن های مطهرشان آنجا را نورانی کرده است یک نوع راحتی خاصی به شما میدهد که آرام میگیری.

انشاالله خداوند به ما توفیق دهد که راحت طلبی را در وجود خودمان بشناسیم واین یک جلوه از معرفت نفس است.

همین که کسی بفهمد که راحت طلب است خودش یک توفیق است ونیاز به دعا واستعانت از خداوند دارد.

از خدا بخواهیم راحت طلبیمان را به ما نشان دهد.هر جلوه ای از راحت طلبی که در وجود ماست چون هرکسی راحتی را در یک چیزی میبیند ومیخواهد .باید راحتی را مدیریت کنیم نه اینکه کلا آن را قلع وقمع کنیم گاهی باید راحتی باشد وگاهی نبایدباشد این است که کار ماراسخت کرده است.برخی از راحتی هارا باید برویم وبه دست بیاوریم وحتی برای به دست آوردنشان ثواب هم میبریم ولی برخی ازآنها را باید ترک کنیم مهم این است که روحیه راحت طلبی خودمان را ازبین ببریم وآماده باشیم که هرجا لازم بود راحتی را کنار بگذاریم .واقعیت این است که ما برای آن که جامعه ی خوبی داشته باشیم زیاد نیاز به افزایش ایمان ومحبت بیش از مقدار فعلی نداریم.

باید ببینیم چه چیزی نمیگذارد این ایمان واین محبت به اهل بیت واین وجدان اثر خود رانشان بدهد؟آن عامل راحت طلبی است.

میدانید این دومینوی راحت طلبی  که در وجود انسان شکل میگیرد به کجا منتهی میشود؟به جایی که اورا به یک وجود منفی باف ناشکر نق بزن تبدیل میکندوجودی که فرصتهارا از دست میدهد ونمیتواند از امکانات خودش بهره برداری کند .علیه راحت طلبی خودتان قیام کنیدتا گرفتار لذت طلبی نشوید.

کسانی که دینداری نمی کنند فکر میکنند دینداری یعنی از خود گذشتگی ولی آنهایی که دینداری میکنند کم کم می فهمند از خود گذشتگی نکرده اند بلکه به نفع خودشان کار کرده اند .کسانی که برای خدا خیلی تلاش میکنند وجان میدهند در واقع در حال پاسخ دادن وارضای خواسته ی قلبی عمیق خودشان هستند .

ما یک گرایشی داریم به نام "گرایش به خدا"که اگر آن را در وجود خودمان سرکوب کنیم عقده ای خواهیم شد.

گرایش های سطحی وکم ارزش که اصالت ندارند اگر به آنها پاسخ ندهید وبا آنها مخالفت کنید نه تنها عقده ای نمی شوید بلکه اتفاقا شکفته میشوید.

مثل هرس کردن درخت اصلا معنای تزکیه همین است یعنی اینکه گرایش های بیخود وبی ارزش خودت را بزنی تا گرایش های اصلی توروبیاید.

گاهی خدا نگاه میکند که تو از چه چیزی ناراحت میشوی وعمدا به همان گیر میدهد تا راحت طلبی ات را کنار بگذاری .

بعد از حل مسئله راحت طلبی است که نوبت دینداری واجرای اوامر سخت الهی خواهد رسید اگر کسی یا جامعه ای مسئله راحت طلبی را حل نکرده باشد سخن گفتن درباره جهاد فی سبیل الله وراضی بودن به رضای الهی وبسیاری از مسائل اصلا معنا نداردوهمه ی اینها تازه بعداز آن است که انسان مشکل راحت طلبی را برای خودش حل کرده باشد.

منبع:سایت بیان معنوی/حجت الاسلام والمسلمین پناهیان